از هر دري سخني

تصدق وجود مبارکت شوم
از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بُردم. قبلۀ عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم دربارۀ بنده حرف کم زیادی بزنند باعث تلف آبروی من باشد، ترک اقدسیه را کردم، گرما را خوردم، الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمی‌دانم، از شوق ذوقی که دارم قبلۀ عالم تشریف فرما می‌شود. ان‌شاءالله روزی باشد به سلامت موکب همایون تشریف فرما شود، به زیارت خاک پای همایون مشرف شوم. زمین را سجده نمایم. شکرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر قبله عالم نمی‌داند کمینه امسال چقدر غصه دربارۀ ببری خوردم، یک روز دستش باد کرد، نشستم گریه کردم، دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم. آن وقت به خاطر کمینه آمد، بارها قبله عالم می‌فرمود سر سفره ببری خان ….. من است حالا درستش کردند، شد. دیگر روز که می‌شد ببری خان بغلم بود، هرگوشه خنک بود او را می‌بردم، مبادا گرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شده است. ان‌شاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم می‌کند هر گاه بخواهید بدانید در چکار هستم، عکس خانه را درست می‌کنم، ببری خان که ….. دندان افتاده است، پیش من است، ان‌شاءالله از در دولت که وارد شدید ….. دندان افتاده روی شانه من است. خاک پای مبارک را می‌بوسم. دیگر آرزویی ندارم و یک سرداری پیشکش ارسال خدمت شد. چون عادت موران است ران ملخی نزد سلیمان برند، ان‌شاءالله قبول می‌فرمایید. فیل غوز را فرستادم قبلۀ عالم احوالپرسی بکند تعریف نماید، قدری خنده بکنید، جواب عریضه را التفات فرمایید. ذوق نمایم. باقی عمرکم طویل عدوکم دلیل.
غیرت شاهی طاقتِ شاه را طاق کرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیدۀ حرم بایستی در مجالس می‌آمد و با مردانِ نامحرم همراهی می‌کرد، همین شد که شاه انیس‌الدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت. انیس الدوله هم شد دست به دعایِ شاه در سفر.

 

خدايي ما كه از اين نامه چيزي نفهميديم.بعيدم ميدونم ناصر يا نويسنده نامه خودشم چيزي فهميده باشه

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:20 توسط تينا| |

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:12 توسط تينا| |

امروز داشتم ارشيو عكسام و زيرو رو مي كردم به اين بر خوردم.نميدونم چه جوري سيو شده تو ارشيوم ولي براي سرگرمي چيز بدي نيست.

 

 

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:54 توسط تينا| |

 


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:21 توسط تينا| |

نمي خواهم بدانم پس از مرگم چه خواهد شد.

نميخواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت

ولي بسيار مشتاقم

كه از خاك گلويم سوتكي سازند

گلويم سوتكي گردد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش

و او يكريزو پي در پي

دم گرم و چموشش را بر گلويم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد

بدين سان بشكند در من

سكوت مرگبارم را

دكتر شريعتي

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:3 توسط تينا| |

چه كسي مي گويد : كه گراني شده است؟

دوره ارزانيست.

دل ربودن ارزان

دل شكستن ارزان

دوستي ها ارزان است

دشمنيها ارزان

چه شرافت ارزان

تن عريان ارزان

ابرو قيمت يك تكه نان و درغ از همه چيز ارزان تر

قيمت عشق چقدر كم شده است

كمتر از اب روان

و چه تخفيف بزرگي خورده قيمت هر انسان.

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 14:57 توسط تينا| |

به گزارش پرشین سی، گلشیفته فراهانی که به دلیل بازی در فیلم رولند جافی ( There be dragon)مورد انتقاد در ایران قرار گرفته است،  دیروز  -3 سپتامبر 2011- با فیلم  مرغ و خورشت آلوPoulet aux prunes ساخته مرجان ساتراپی و وینسنت پارونو بر روی فرش قرمز شصت و هشتمین دوره جشنواره فیلم ونیز حاضرشد.

 

مرغ و خورشت آلو دومین فیلم بلند مرجان ساتراپی پس از پرسپولیس است. مرغ و خورشت آلو نماینده فرانسه در جشنواره ونیز 2011 میباشد که بر اساس داستانی مصور از آثار مرجان ساتراپی ساخته شده است.

 

این فیلم دیروز سوم سپتامبر با حضور مرجان ساتراپی، گلشیفته فراهانی، وینست پرو و متیو آمالریک به نمایش در آمد. تهیه کننده این فیلم، هنگامه پناهی، صاحب کمپانی فیلمسازی «سلولوئید دریمز» در فرانسه است.

 

از بازیگران این فیلم میتوان به ایزابلا روسلینی، ماریا د مدریوس، متئو آمارلیک و کیارا ماسترویانی اشاره کرد. فیلم با هزینه 12 میلیون یورو ساخته شده و در 26 اکتبر سال جاری در فرانسه اکران عمومی خواهد شد.

 

در این فیلم نقش اول زن را گلشیفته فراهانی بازی می کند . او در این فیلم در نقش دختری کرد تبار بازی می کند که بعد از مرگ نامزدش در پاریس سرگردان می شود.

 

ناصرعلی خان(نقش اول مرد)، ویولون زن معروف دهه سی است که یک روز ویولونش می شکند و او نمیتواند ویولون دیگری جایگزین آن کند.

 

فیلم در حال نمایش آشنایی این دو نفر و روابط بین آنها و دو فرهنگ افراد مهاجر کرد و فرانسویان است و به همین سبب گلشیفته فراهانی در این فیلم به دو زبان کردی و فرانسه حرف می زند.

 

این فیلم که به گفته کارگردان آن، قصد دارد معضل فرهنگ های بیگانه در کشور میزبان و مشخصا فرانسه را نشان دهد به سنت های پیچیده و متکلفانه جوامع سنتی پرداخته و کارگردان تلاش کرده است با تکیه بر استعاره های مختلف این سنت ها را از نظر خود به چالش بکشد.

لازم به ذكر است كه گلشيفته فرهاني در اين مدت كم توانسته جز بازيگران مطرح سينماي هاليوود به شمار بياد.و تنها مي توان گفت حيف استعدادامون كه بايد برن .چون اين جا ارزشي براشون قائل نميشن.

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 14:49 توسط تينا| |

بيكرانه
در انتهای هر سفر
در آيينه
دار و ندار خويش را مرور می كنم
اين خاك تيره اين زمين
پايوش پای خسته ام
اين سقف كوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرين سفر
در آيينه به حز دو بيكرانه كران
به جز زمين و آسمان
چيزی نمانده است
گم گشته ام، كجا
نديده ای مرا ؟

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 14:0 توسط تينا| |

سلام.

نميدونم بايد  در رابطه با اين بي ساماني ها چي گفت ؟

فقط اينو ميدونم كه يار دبستاني درياچه اروميه داره از دست ميره.

هموطناي اذريمون اين روزا حالشون خوب نيست گرچه اين روزا حال هيچ كس خوب نيست به دلايلي كه مي دونيم ولي سنگر سكوت اتخاذ كرديم.

اخه براي چي بايد با يه هم ميهن براي اينكه نميخواد اب وخاكو محيط زيست سرزميني كه جزي از اونه از بين بره و براي نسل بعد باقي بمونه برخود هاي شديد بشه و نتيجه اين باشه كه سازمان حقوق بشر براي اينكه مردم اعتراضشون به اين وضع برسونن ميانجي گري كنه؟اخه چرا؟

يعني تو هر موضوعي ما بايد پر پروازمون شكسته شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 جمعه 18 جووناي اذري هم غمگين از درياچه اي كه تو ساحلش خاطراتي رو گذرونده و حالا دارن مرگشو مي بينن و هم شاد از اينكه تيمشون براي اولين بار به صدر جدول ليگ رفته .اون ها حتي در شاديشون هم از ياد درياچه غافل نبودن و فريادشونو رسوندن ولي ناعادلانه و ..........اين بار هم پرهايي شكته شد و ميله هايي قد علم كرد به خاطر چي اخه خداي من فقط واسه اينكه گفتن اين درياچه مال ماست از بين نبرينش.

اميدوارم با اين مطلب اندك همدردي كرده باشم با شما و با اين كه ترك نيستم ولي با افتخار  امروز ميگم:

ياشاسين اذربايجان

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط تينا| |

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 3:3 توسط تينا| |

دختری تنها که زمانی در ارزوهای بسیاری بود .دختری که سعی داشت همیشه بخندد و در تنهایی خودش گریه های بسیاری می کرد.اگر می خندید می خواست از این دروغایی که صبح ووشب به خوردش میدادن فرار کنه .

 

این دختر از خودش از ادما از دنیا وشاید زندگی خسته شده بود .

و اما ادما این موجود کلم صفت پیچ در پیچ.ادمایی که این روزا فقط با یه واژه اشنان سووووووووود

دیگه حالا بی خیال احساس و عشق و عاطفه و کمک خالصانه خلاصه هر چیزی که ما رو به انسانیت برگردونه.به اصلمون .ای حیوون ناطق.......

تازه ازشون سوال می کنی چرا اینجوری ؟می گن امان از روزمرگی

ولی اونا دچار روزمرگی نشدن اونا دچار نوعی اسارت شدن که حتی خودشونم بی اطلاع هستن و هر روز مثل یک رباط برنامه ریزی شده به زندگیشون ادامه میدن.

دیروز این دختر تو مترو شهرشون بود.چیز تازه ای نمیدید لا اقل به نظر اون تازه نبود .همه داشتن ادامه میدادن و این سریال تکراری زندگی و دنبال می کردن .شاید تو این فکرن که اخر کار یه جو ر دیگه تموم شه.خدا رو چه دیدی شاید اصلا تموم نشه نه مرگی نه گوری نه خاکی نه سرای دیگه ای خودمون و دنیا رو عشق

ما ادما هم جالبیم. ولی چقدر دلم واسه خدا می سوزه چی می کشه از دست این بچه های چموشی که خلق کرده.........

وای وای وای سر یه ذره جا داشتن همدیگرو می کشتن .چرا انقدر نسبت بهم ناصبور شدن؟.نگاه کن نگاه کن  ...دارن سوار میشن هل میدن می خوان پیاده شن هول میدن طوری که پخش زمین می شن و بعدم کلی بد و بیراه اخه می ترسن یه ثانیه دیر تر برسن به سریال زندگی .چرا نسبت به هم بی اعتنا شدن. چرا از کلمه احترام چندششون میشه ؟.......

اینا همون ادمان که یه موقعی می گفتن پندار نیک .گفتار نیک .کردار نیک؟؟؟؟بعید میدونم....یا این ادما اصلا نبودن یا بودن ولی با برخود یه شهاب سنگ به خاکشون نسلشون سوخته اینا اومدن یا اگر این ادما بودن و از بین نرفتن پس اینا کین؟.......

دختر اینا رو داشت تو سرش مرور می کرد صدایی تو گوشش خوند؟خانم می خری ؟اقا می خری؟

بچه های معصومی که با اون جسم نحیفشون با کیسه های بزرگتر از خودشون از این سر واگن میرفتن اون سر واگن به امید فروش و رضایت صاحبشون .بچه هایی که تشنه محبت بودن دلای کوچولوشون پر درد بود پر اه بود مگه یه دل چقدر تحمل داره خدا .توچشماشون که به قشنگی تیله بود فروغی از امید به اینده روشن نبود.

چرا خدا.........؟

هر لحظه ذهن دختر پر میشد از این چرایی های بی جواب .که دیگه تلاشی هم برای پیدا کردن جوابشون نمی کرد .چون نتیجه ای نداشت

فقط این و فهمیده بود این خاک دیگه اون خاک نیست .دیگه اون خاکی که تمدن ۲۵۰۰ سالش زبانزد بود خبری ازش نیست .دیگه کوروش شبا اسوده نمی خوابه ........

اون که گذشته ما بود الان چی داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دخترای ظریفی که شبا سقفشون اسمون تاریک بی ستارست و سرای محبتشون اغوش مردای خوک صفت

 بچه های کاری که به پاکی خدان

جوونایی که در حسرت یک روزنه رو به فردان

پدر مادرای دل نگرون

پایین شهر بالای شهر

شیشه .کراک.هرویین.حشیش......

نابودی ازدی اندیشه

گرفتن پرپرواز

شکسته شدن حریم و حرمت

بی عدالتی و دروغ

وووووو..............................

دیگه دختر کم اورده بود

یه جمله ای رو با خودش نجوا کرد البته تکراری بود ولی هر بار برای اون تازگی داشت .

راستی چی شد اینجوری شد؟

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:38 توسط تينا| |

قبل از انقلاب

بعد از انقلاب

 

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:3 توسط تينا| |

شهر من غربت .دیار بی کسی

 

اندکی پایین تر از دلواپسی

چند متری مانده تا اوارگی

ده قدم پایین تر از بیچارگی

جنب یک ویرانه می پیچی به راست

میرسی به کوچه ای که از ان ماست

داخل بن بست تنهایی و درد

هست منزلگاه چندین دوره گرد

خسته و وا مانده از این ماجرا

در میان اطراف می بینی مرا

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:48 توسط تينا| |

مارکسیسم می گوید : نانت را خودت بخور حرفت را من می زنم

 

فاشیسم می گوید:رفیق نانت رامن می خورم حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن

اسلام حقیقی می گوید نانت را خودت بخور حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای این هستم که تو به این حق برسی

اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از ان را جلوی تو می اندازیم اما ان حرفی را که ما می گوییم بزن.

دکتر شریعتی

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:51 توسط تينا| |

مرا کسی نساخت .خدا ساخت.نه انچنان که کسی خواست.که من کسی نداشتم.کسم خدابود.کس بی کسان.او بود که مرا ساخت.انچنان که خودش خواست.نه از من پرسید و نه از ان من دیگرم.مرا از روح خود در ان دمید و بر روی خاک ودر زیر اسمان تنها رهایم کرد .مرا به خودم وا گذاشت .عاق اسمان. 

 

 

((دکتر علی شریعتی))

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:49 توسط تينا| |

هنگامی که در صحنه عدالت زمانه خویش حاضر نباشی چه فرقی می کند شراب بنوشی یا به نماز بیاستی؟!!

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:20 توسط تينا| |

درد من حصار برکه نيست،درد من زيستن با ماهياني است که فکر دريا به ذهنشان خطور نکرده.»dogmilk«
نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

بعد از ان ديوانگي ها اي دريغ،باورم نيايد که عاقل گشته ام،گوييا »او« مرده در من کاينچنين،خسته و خاموش و باطل گشته ام،هر دم از ايينه مي پرسم ملول ،چيستم ديگر؟به چشمت چيستم؟ليک در ايينه مي بينم که،واي!سايه اي هم ز انچه بودم نيستم،همچو ان رقاصه ي هندو به ناز،پاي مي کوبم ولي بر گور خويش،وه که با صد حسرت اين ويرانه را،روشني بخشيدم از نور خويش،ره نمي جويم به سوي شهر روز ،بي گمان در قعر گوري خفته ام،گوهري دارم ولي ان را ز بيم ،در دل مرداب ها بنهفته ام,مي روم...اما نمي پرسم ز خويش،ره کجا...؟منزل کجا...؟مقصود چيست؟بوسه مي بخشم ولي خود غافلم،کاين دل ديوانه را معبود کيست؟ او چو در من مرد،ناگه هرچه بود،در نگاهم حالتي ديگر گرفت،گوييا شب با دو دست سرد خويش ،روح بي تاب مرا در برگرفت،اه...اري...اين منم...اما چه سود؟»او«که در من بود،ديگر،نيست،نيست،مي خروشم زير لب ديوانه وار،»او« که در من بود،اخر کيست،کيست؟؟

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

 

 

ایمو یه حرف سادست یعنی احساسات ! بعضیا میگن خوب یه چنتا ادم احساساتی چطور میتونن از دنیا سر در بیارن وقتی که به عشق و روابط دختر و پسر فکر میکنن .خیلیا میگن عشق محدود میشه به S.E.X و نهایت عشقم یه رابطه جنسیو و اخرشم یا خیانت یا جدایی یا اینکه دو صرف از هم خشه شدن و دوباره از نو شروع میکنن با یکی دیگه رابطه داشتن . من و دوستام که البته هیچکدوم ایمو نیستن و پانک نیستن یه جمع کوچیک داریم که من بهش میگم انجمن فلسفی خودمون و تو محوطه فرهنگسرای محلمون هر هفته یک یا دوبار همدیگرو اونجا میبینیم و در مورد بحثای فلسفی حرف میزنیمو همدیگزو مسخره میکنم و کلی خوش میگزره و جای همه شما خالی ! خوب تو این وسط هر کس طرفدار یه سبک فلسفی هست و سعی میکنم از اطلاعات هم استفاده کنیم بچه ها همه به این نتیجه رسیدن احساسات و عشق یعنی یه ارتباط جنسی و ارضا شدن و ... . اما من هیچوقت اینطور فکر نمیکنم البته تا قبل اشنایی با ایمو منم مثل اونا فکر میکردم . با اینکه تو ایمو ما همجنسگرایی میبینیم و خیلیا اعتقاد دارن دگر جنس گرایی تو ایمو معنا نداره ولی من میگم اگر همه اینارو بی خیال بشیم و فکر کنیم ایمو داره یه رابطه سالم دختر و پسرو نشون میده ، حالا چی داره به ما یاد بده ؟ اینو بگم این حرف من عقیده شخصیه منه و نه جایی خوندم و جایی شندیدم . من میگم اگه ایمو واقعا احساسات باشه منظورش نمیتنه یه رابطه معمولی بین یه دختر یا یه پسر یاشه بلکه باید به چیزی اشاره کنه که ما نمیتونیم ببینیم و خیلی بزرگه !

ایمو داره میگه : everydayness با احساسات نمیتونه جور دی بیاد یعنی یه ادم روزمره نمیتونه عشق و درک کنه و روابطشم روزمرست ! یعنی همه ما تو روزمرگی کاملا گیر کردیم چون احساساتو از دست دادیم . پس ایمو اونقدرا یه سبک عادی نیست فقط اگه بگیم ایمو به روزمرگی گیر داده این میشه که من میگم یعنی ایمو وسعتش خیلی بزرگه و میتونیم در موردش بیشتر توضیح بدیم .

 


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

رو به رويم اينه است.در دستم قلمي.صفحات كاغذ.مي نويسم گيج گيج

گاه سرشار از عدم.گاه لبريزازوجود.

غم مي گويد كه بساز.دل مي گويد كه بسوز.

گوش كن .گوش كن!!!

اواي رفيقه ديرينه است.گويا صداي تنهاييست .اخ ! چقدرخوشحالم.

باز به من گويد او.بيا بيا در اغوشم.

شانه هايم مال توست .جاري كن اشكت را بر دوشم

لبخندي زدم.ز سرمايش.تنهايي به خود لرزيد.

بر من نگاه كرد و گفت:چه خنده ي سردي.

اين بار گريستم بر او .سوزاندم شانه هايش را

با من لابه اي كرد و گفت :اين چه سرما ييست تو را ؟اين چه گرما ييست تو را؟

لب گشودم و گفتم:سرماي اين لبخند. ديرينگي دارد.مثل تو و غم. برايم همراه و همسايست.

گفت چرا اشكت جوشان و سوزان است؟

گفتم اخه قلبم اتشفشاني بود .خاموش و بي شعله

 يك لحظه  در غفلت. شراره اي امد .دل را گرفت در بر گفتش بسوز در من

از ان پس قلبم. ارام نشد هر دم.افتان و خيزان بود. ساكن نشد در دم

اشكي كه امروز هست حاصل اين سوز است.

تنهاييم رنجيد.نالان بر من گفت :اين سوز امروزت عشق است و بي رحم است.

گفتم كه تنهايي با من وفا كردي.من بي وفا بودم مرا تو عفو كردي؟؟؟

بر تو جفا كردم .راهم را كج كردم.رفتم به سوي او با ان وفا كردم.

اهي كردي بر من. اهت گرفت اخر.در لحظه اوجم .مرا رها كرد رفت.

حال! من رانده از انجا وا مانده از هر جا

بازم ندای تو مرا نوازش كرد.اغوشت باز باز مرا صدا مي زد

من امدم بازم تنهايي خوبم .اين را بدان هرگز نفروشمت ديگر

هيچگاه اين درد را. بر لب نخواهم راند .در قلب من ديگر هرگز نخواهد ماند

من خالي از احساس.جدا از هر اسمم. بازم مرا بخوان. تا بر تو برگردم.

 

من امدم ديگر تنهايي خوبم .اين را بدان هرگز نفروشمت هر دم.

 

 

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

 

زين پس اب بازي عملي حرام و ممنوع است به دلايل ذيل۱)جرم است .نميدونيم چرا؟۲)اسلام را به خطر مي اندازد ،نمي دونيم چرا؟3)موجب اختلال در مملکت مي شود،نمي دونيم چرا؟4)ترويج بد حجابي پنميدونيم چرا؟5)اشاعه فساد،نمي دونيم چرا؟6)دسترسي استکبار جهاني و امريکاي جهان خوار به اهدافشان، نمي دونيم زين پس اب بازي عملي حرام و ممنوع است به دلايل ذيل:1)جرم است ،نمي دونيم چرا؟2)اسلام را به چرا؟7)شادي سران فتنه،نمي دونيم چرا؟.خلاصه دلايل زياد است ولي نمي دونيم چرا؟ .فتواي جديد:اب بازي حتي از زنا نيز گناهش سنگين تر است و اي غافلان به دوزخ خواهيد افتاد و در اب جوش جهنم تبديل به خوراک خواهيد شد.

تذکر:1)مبادا در حياط خانه تان شلنگ را برداريد و هوس اب دادن به باغچه به سرتان بزند پس تا گرفتار اين گناه بي لذت نشديد ،سريعا شير فلکه را ببنديد.2)زين پس هنگامي که به حمام و دستشويي مي رويد با چشم و گوش بسته برويد مبادا تحريک شويد 3)از نشستن در کنار حوض ها،رودخانه ها ،درياها ،اب نما ها و حتي جوب ها جدا خودداري کنيد اين ها همانا تحريک بر انگيزند...باشد که هدايت شويد.انشاالله

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

در شهر ما مردمانش با صداي طلوع افتاب به خواب مي روند و با نواي ارامشش در غروب به پا مي خيزند تا نبينند خداحافظي غمناکش را.»محمد حسين براري«
نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

ايت الله صافي گلپايگاني يه شعري سرود مي گن تازگيا گفته ،ميگه نبايد کسي بره سراغ مکتب ايراني و ديوي به نام کوروش اخه اونا عرب نبودن عربي حرف نمي زدن جاي همشون تو جهنم پس از اين به بعد دستت بخوره به شاهنامه فردوسي کافر جات ته موتور خونه جهنم.حالا مي ريم که شعر و داشته باشيم:ما را ز کوروش و کي و جم اعتبار نيست /فخري به داريوش و اسفنديار نيست /مرده است دور رستم و سيروس و کيقباد/ما را به جاهليت ان دوره کاري نيست... اين شعر تاثير گذار طولاني تر از اين حرفاست گفتم اگر همرو بزارم بازديد کنندگان عزيز از شدت احساسات بلايي سر خودشون بيارن پس تا همين جا بسنده مي کنم.

 

و اما اين که جواب هاي هوي اينو از قديم گفتن اقاي محترم.پس داشته باش هوي و:انچه کوروش کرد دارا و انچه زرتشت مهين ،زنده گشت از همين فردوسي سحر افرين ،نام ايران رفته بود از ياد ترک و تازي،ترک و تازي را برون راندند لاشه از کمين ،اي مبارک استاد اي شاعر والا نژاد ،اي سخن هايت بسوي راستي حبلي متين،با تو بد کردند و قدر خدمتت نشناختند ،ازمندان بخيل و تاجداران ضنين.در اخر بايد بگم مي بالم به کوروش بزرگ،کيقباد و جمشيد و داريوش و اسفنديار و رستم و سيروس ...و هر کسي و چيزي که ايراني بودن من و ياداوري کند و تا زماني که ايران ايران دور انها زنده است.عجم يعني ايراني.

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

امروز فقط اومدم بگم هنوز مرام و انسانيت نمرده تو مملکتمون.بر و بچه هايي که براي همياري بچه هاي کار رفتين به جنگ افت بي مهري و ساعتي خودتون و جاي اونا گذاشتين. تو چهارراه پارک وي غوغا به پا کردين دم شما هم گرم که ذات اصليه ايروني و نشون دادين.

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:4 توسط تينا| |


Power By: LoxBlog.Com